دلتنگی برای دوستانی که رفتند.

سلام

خیلی از وقتها دلم برای این دوستانم که به رحمت خدا رفته اند، تنگ می شود.

روحشان شاد و جایشان در بهشت.

خدابخش اردشیر

- اسماعیل اردشیر

- سیف الله امیرصالحی

-  صالح اسحق تبار

قاسم ایزدی

کورش پیرمرادیان

- خسرو توکلی

- عباس تقوی نژاد

- بهروز جباری

علی اکبر حق بیان

کیوان داوودی

احمد درزی

اسماعیل ذبیحی

- بتول رجائی

- محسن رجائی

حسن رهنما

حسام الدین رنجبر لاریجانی

 – علاء الدین رنجبر لاریجانی

عذرا سعادت

- علیرضا سعادت نیاکی

رحمت صداقت

- سیاوش صدرزاده

- سیروس صدرزاده

- مسلم عبدی

مجتبی غروی

- مهدی فاضلی

- عباس فیروزجائیان

یدالله قاسمی نوائیان

محمد محسنی

علی محسنی

- زهرا موسوی جهرمی

- جمشید مقصودنیا

- اصغر مجنون

- سهراب نظری

- بهرام هاشمی نژاد

آرزومند سلامتی و سعادت دیگر دوستانم هستم.

دوستدارتان: عبداله قهقائی

توصیه های اسفند ماه به کشاورزان و باغداران

توصیه های اسفند ماه به کشاورزان و باغداران

گندمکاران مناطق گرمسیری:

ریزش سن مادر از کوه را تحت نظر داشته باشید و مقدمات مبارزه ی شیمیائی علیه آن را فراهم کنید.

آماده ی مبارزه با علفهای هرز گندم باشید.

برنجکاران:

نسبت به شخم و آب تخت اراضی شالیکاری اقدام نمائید.

اراضی خود را مملو از آب نمائید تا قدمی برای مقابله با کم آبی احتمالی برداشته باشید.

 انهدام علفهای هرز حاشیه ی مزارع ، در کاهش جمعیت کرم ساقه خوار برنج موثر است.

باغداران درختان میوه ی سردسیری:

هرس سرشاخه های آلوده ی درختان و سوزاندن آنها را جدی بگیرید.

شخم پای درختان ، کود دهی، و سمپاشی زمستانه( پیش بهاره) و خصوصا روغن پاشی از طغیانی شدن بسیاری از آفات و بیماری ها جلوگیری می کند.

 باغداران مرکبات:

 روغن پاشی زمستانه درختان و استفاده از سموم مجاز تخم کش کنه، خصوصا در باغات با سابقه ی آلودگی به کنه، پس از سپری شدن اوج سرمای زمستانه و قبل از بیداری درختان را جدی بگیرید.

 چغندر کاران:

در مزارع با سابقه ی آلودگی مزرعه به بیماری ریشه ریشی، ضمن رعایت مسائلی همچون: استفاده از ارقام مقاوم و انجام شخم عمیق و رعایت مسائل قرنطینه ای، عملیات کشت را زود هنگام ( از نیمه ی اسفند تا نیمه ی فروردین) انجام دهید.

توصیه ی کلی به احداث کنندگان باغ و شرکت کنندگان در جشن درختکاری:

تهیه نهال از مراکز معتبر و عدم کاشت نهالهای آلوده و مشکوک به آلودگی.

 تهیه ی بستر مناسب از خاک و کود مناسب با نهال.

 رعایت اصول صحیح کاشت نهال از جمله : بالا نگاهداشتن محل پیوند از سطح خاک و جلوگیری از زخمی شدن طوقه  نهال و استفاده از قیم مناسب برای جلوگیری از اثرات مخرب باد.

ضد عفونی نمودن ریشه ها با سموم مناسب.

قدیما که اینترنت نبود.

 

سلام
هر از چند گاهی بعضی از دوستان فیسبوکی جوانم می پرسند:
چهل ، پنجاه سال پیش که شما جوان بودید و اینتر نت نبود و شبکه های اجتماعی مثل فیسبوک و........نبود و اصلا مفهومی نداشت، چه می کردید؟
وعده می کردم یک روزی بگم! الان وقتشه! چون هیچچی دیگه ندارم که بگم و اگه نگم تصور میکنند : رفتم!
آره، جونم براتون بگه:
اونوقتا که ما جوون بودیم و محصل، همش می دوئیدیم! یا دنبال توپ، یا دنبال فرصت!
نمی نشستیم تا با یک چیزائی که الان اسماشون، لب تاپ و تبلت و آیفون و موبایل و ایناس! بازی کنیم.
واقعا می دوئیدیم برای بازی، فیزیکالی!!
چربی و چاقی فقط بیماری بود که بعضی ها علیرغم دوئیدن داشتند.
ایام و اوقاتمون هم یا با درس و کار و یا با بازی و سرگرمی سپری می شد.
از سرگرمی هایمون ، علاوه بر کتابخوانی که موضوع کتاب، متناسب با سلیقه ی هرکسی انتخاب می شد، خصوصا در جامعه ی دختران آنروزها که مادر بزرگهای امروز را تشکیل می دهند، داشتن دو فرم دفتر بود. یکی دفتر خاطرات و دیگری دفتر عقاید.
دفتر خاطرات = دفترچه ای صد برگ و خط کشی شده و زیبا با جلدی زیباتر، توسط گرد آورنده به دوستان نزدیک ، با هدف خاص و یا بدون هدف خاص داده می شد تا گیرنده ی دفترچه، خاطره ی یک رابطه و یا یک حادثه و یا یک مقطعی از زندگی اش که جالب بود را در آن بنویسد و به صاحبش عودت دهد. پس از مدتی کل صفحات، توسط دوستان نوشته و خوانده می شد. این خاطرات می توانست به اسم واقعی و یا مجازی نویسندگان ، به رشته ی تحریر در آید. و بعضا با نقاشی های زیبا تزئین گردد. گفتنی است بسیاری از نقاشی های این دفاتر خاطرات، نقاشی قلب تیرخورده و قطره های خون و گل سرخ بود!!
دفتر عقاید= دفترچه ای شبیه دفتر خاطرات، زیبا و آراسته با چیزی شبیه کاغذ کادو و یا نقاشی شده و پوشانده شده با نایلون. که در بالای لااقل یک سوم صفحات آن سوالاتی مطرح می شد. ( برای هر سوال، دو سه صفحه در نظر گرفته می شد)
این دفتر نیز به دوستان داده می شد تا در مورد هر سوال عقیده خود را بنویسند.
در این دفتر نیز پاسخگویان با اسامی حقیقی و یا مجازی ، به سوالات پاسخ می دادند.
سوالات ممکن بود در هر زمینه ای باشد، عشقی عاطفی، علمی، اجتماعی و.......
پاسخ دهنده هم ، به سلیقه و عقیده خود از یک کلمه تا چندین سطر ، به صورت نثر و یا نظم پاسخ می داد.
نوشتن و دست به دست گشتن این دفاتر به شناخت آدمها کمک می کرد و چه بسا باعث وصل دخترها و پسر ها می شد.
برای حسن ختام این نوشته ی بی مقدار، دو نمونه سوال و جواب دفتر عقاید که در خاطرم باقی مانده ، می پردازم.
سوال: آیا از جنسیت خود راضی هستید؟
جواب از یک آقا پسر: بله ، چون بچه زائیدن خیلی سخته!!
سوال: از یار چه می گوئید؟
جواب باز هم از یک آقا پسر:
باز از مدرسه آن سرو خرامان آمد ----- از خرامیدن آن بر تن من جان آمد.
روی پستان بلورین خود افشرده کتاب ---- گوئی از عرش برین حامل قرآن آمد.
دوستدارتان: عبداله قهقائی

بگو چی دیدم - 12   ( مجوز طرح ترافیک)

بگو چی دیدم –  12

سلام

امروز برای انجام دو کار،  ناچار بودم به مرکز شهر( محدوده ی طرح زوج و فرد ومحدوده ی  طرح ترافیک) بروم.

در محدوده ی زوج و فرد به دلیل همخوانی پلاک ماشینم با روز، مشکلی نداشتم و تا جائی که مجاز بودم رفتم. در محل مجازی ماشینم را پارک کردم و برای تردد در محدوده ی طرح ترافیک ، رفت  را  در اتوبوس در وضعیت پرس شده رفتم و برگشت را از  ترس جانم ، با تاکسی برگشتم.چیزهائی که دیدم اینا بود:

اتوبوس کرایه ی 450 تومنی را 500 گرفت.

تاکسی خطی، کرایه دربستی 20 هزار تومنی ازم گرفت.

خیابون پر بود از ماشینهای گرون قیمت، که با 18 هزار تومان مجوز طرح ترافیک خریده بودند!!!! تازه اگر هم شهرداری مجوز نفروشد، اینا بازم میومدند و جریمه اش را می پرداختند و یا به گونه ای دیگر، کمک خرج بعضی از جریمه کن ها می شدند.از ماشینهای ایرونی و ارزون خبر زیادی نبود!.

در برگشت یک موتور سوار خیرخواه به من نزدیک شد و گفت: رو پلاک عقب کاغذ چسبوند، بگیر تا پلیس بهت گیر نده. توقف کردم و دیدم: آگهی قالیشوئی فلان است! کندم و رفتم جلو رو هم ببینم دیدم روی دو گلگیر و دو درب سمت شاگرد 6 تا اگهی خودچسب  تخلیه چاه و لوله باز کنی و قالیشوئی و ساخت درب آکاردئونی و... چسباندن.

همینطور به خودم غر میزدم که : مرد ناحسابی! تو هم با 18 تومن مجوز طرح می خریدی و می رفتی و میومدی و این گرفتاری ها رو هم نداشتی. عابر خردمندی دید دارم با خودم دعوا می کنم،  گفت: برو خدا رو شکر کن که در محل پارک،  رندی نیومد در عرض سه سوت در ماشینتو باز کنه و کامپیوتر ماشینتو بدزده و ببره 50 تومن بفروشه و تو مجبور شی  همون رو دو میلیون تومن بخری!

 دیدم راست میگه. مثل همه ی موارد و همیشه، دو دستم رو گرفتم طرف خدا و گفتم: الهی شکرت!!!!!!!

دوستدارتان: عبداله قهقائی