خاطرات دوران کارمندی(3)- خلاصه تغییر سمت ها تا بازنشستگی
خاطرات دوران کارمندی(۳)
سلام
خواسته يا ناخواسته از ٢٠ اسفند١٣٦٤ شدم كارشناس پيش آگاهي مركبات شهر هاي بابل و آمل و نور. محل استقرارم در حفظ نباتات كشاورزي آمل بود.
ابزار كارم : یک میکروسکوپ ، يك ذره بين دو چشمي( بینوکولر)، یک چراغ مطالعه، ست تیغ و سوزن و پنس و سایر ملزومات آزمایشگاهی، یک دفتر ۱۰۰ برگ بزرگ برای ثبت وضعیت آفات مرکبات.
روش و برنامه ریزی کارم به این گونه بود که در هر شهری سه باغ و از هر باغی سه درخت و از هر درخت، ۱۰ برگ در هفته نمونه برداری می کردم و در اتاق کار و با ابزار یاد شده تعداد و انواع و وضعیت رشدی آفات موجود بر روی برگها را بررسی و در دفتر ثبت می کردم. این آمارها در کمیته های پیش آگاهی استان با حضور همکاران و محققان، ارائه و تحلیل می شد و زمان مناسب مبارزه با آفات تعیین و به طرق مختلف به اطلاع باغداران رسانده می شد.
مسئولین تدارک سموم هم در کمیته ی سم شهرستان و استان بر آن اساس سموم تدارک دیده را بین تعاونی ها و یا بخش خصوصی توزیع و بر کار آنها نظارت می کردند تا با این همکاری ، مشکلات آفات و بیماریهای باغداران مرکبات کاهش یابد.
گفتنی است شنبه ها از باغات آمل و دوشنبه ها بابل و چهارشنبه ها از نور نمونه برداری می کردم و سه روز دیگر نیز در اداره کار بررسی و ثبت اطلاعات را انجام میدادم و با شوق و ذوق پاسخگوی ارباب رجوع هایی که با نمونه های آفت زده و بیمار از هر نوع زراعت و باغ و غیره به اداره مراجعه می کردند بودم.
این روند دو سال ادامه بافت و بعد از آن برای بابل و نور کارشناسانی به کار گرفته شد و چند وقتی با هم کار کردیم و کارشان را به خودشان واگذار کردم.
در ادامه علاوه بر کار مرکبات، کار سیاه ریشه ی دشت و لاریجان و رسیدگی به کار سایر زراعات و باغات و نیز رسیدگی و نظارت بر امور سموم نیز به من سپرده شد.
از دیگر اموری که پیگیری و نظارت و اجرایش به من سپرده شد ، مبارزه با آفات عمومی مثل موش و ملخ که جزو وظایف دولت است، بود.
پس از فروپاشی شوروی سابق ، کار صدور محصولات کشاورزی ، خصوصا مرکبات از استان و به تبع آن از آمل به کشور های حاشیه ی دریاچه ی مازندران رونق یافت که می بایست برای محصولات صادراتی گواهی بهداشت صادر شود که آنهم به عهده ی من گذاشته شد.
ادامه دارد.
دوستدارتان: عبدالله قهقائی
======================