خاطرات دوران کار( 3) + معلمی در علی آباد
خاطرات دوران كار(٣)
سلام
در فاصله ی سالهای ۵۷ تا ۶۰ یکی از کارهاییکه به آن اشتغال ورزیدم و به آن عشق می ورزیدم و بسیار تاسف میخوردم که چرا هفت هشت سال قبل از آن از دانشگاهی که می توانست از من یکمعلم بسازد به دانشگاهی که از من یک مهندس کشاورزی ساخته است، رفتم.
اونروزها هنرستانی در علی آباد وجود داشت که رشته های فنی متنوعی داشت و مرا به عنوان معلم یکی دو درس فنی پذیرفته بودند و یک دبیرستان نیز وجود داشت که برای دوره شبانه اش و درس علوم اجتماعی معلم میخواست و مرا پذیرفته بود تا تدریس کنم. چه کلاس شیرینی بود این کلاس و این را حدودا بیست سال بعدش که در جلسه ای در سازمان جهاد کشاورزی گرگان، معاون فنی اش پیشم آمد و بغلم کرد و گفت مرا می شناسی و من هاج و واج بودم فهمیدم. این آقای مهندس میگفت بهترین کلاس عمرم همان کلاس درس علوم اجتماعی شبانه ام در علی آباد و در کنار شما بود!!
از این هم بگذریم.
در ایامی که در هنرستان علی آباد بودم با استاد کار نجاری اش که خوشبختانه در نزدیکی خانه ی ما مغازه نجاری هم داشت آشنا شدم و اوقات بیکاری عصر ها را به مغازه اش می رفتم و همانگونه که رانندگی را با نگاه کردن از دست و پای رانندگان در سفر های شهری و بین شهری آموختم و شاید جمعا پنج جلسه ی آموزشگاهی رفتم و در اولین آزمون گواهینامه را گرفتم، اینجا نیز با نگاه کردن به دست اوس ممد نجار، نجاری را یاد گرفتم و با پرسشها، چوبها را شناختم و محاسبات و چفت و بستها و نقاشی کردن و تشک دوزی را آموختم و یکی دو سفارش کار هم به اوس ممد دادم و دهها کار دیگر خودم و برای خودم و با امکانات او با پرداخت هزینه های مرتبط، ساختم که هنوز هم مبل راحتی خود ساخته در سال ۱۳۵۸ را در منزل دارم!!!!
بی انصافی است اگر نگویم ژن نجاری در من به دلیل نجار بودن پدر بزرگ مادری ام در من وجود داشت!!
دوستدارتان: عبدالله قهقائی
+ نوشته شده در شنبه هفدهم آذر ۱۳۹۷ ساعت 14:2 توسط ع.قهقائی
|