بگو چی دیدم -8 - روز برفی تهران

بگو چی دیدم - 8
سلام
شکر خدا برف امشب، تهران را کمی سفید کرده است.
برف صبح امروز که از ساعت حدود شش، شروع به باریدن کرده بود، تمام طول مسیر خونه تا اداره ام را خاکستری کرده بود. که به لطف شهر داری و پاشش آنچه که علی الاصول باید ماسه و نمک می بود، از سطح معابر پاک شد.
چیز جالبی که امروز دیدم و بهونه ی برای این نوشتار ، اینکه: توی خیابون ما ماسه و نمک ریختند که خیلی خوب بود.توی بزرگراه نیایش، ریگ و نمک میریختند. ریگهائی به اندازه ریگهای نانوائی سنگکی....
خدا را شاهد می گیرم در ادامه مسیرم ، در بزرگراه یادگار، از روی کمپرسی، مخلوطی از ماسه و ریگ و قلوه سنگ با نمک میریختند. یک جاهائی انگار از جاده ی سنگلاخی باید عبور می کردیم.سنگهائی را شاهد بودم که بدون اغراق دو کیلوئی بودند و عبور از آنها ساده تر از حل کردن جدول کلمات متقاطع نبود.یاد ریزش کوه در جاده هراز افتادم.
خدا پدرشان را بیامرزد که به فکر مردمند!
دوستدارتان: عبداله قهقائی

چلیک ماره کا

 چلیک ماره  کا

سلام

چلیک ماره کا، وسائل: یک چوب حدود یک متری به ضخامت 3 سانت به نام  ماره .یک و یا تعدادی برای زاپاس از همان ضخامت چوب به طول 20-25 سانت به نام چلیک.4 عدد آجر که دوتا، دوتا روی هم و به فاصله ی کمتر از 20 سانت روی زمین می گذاریم.بازیکنان به دو دسته ی مساوی تقسیم می شوند.دسته اول حوالی محل گذاشتن آجر ها ایستاده اند و یک نفر ، چلیک را روی آجر گذاشته و ماره را زیر چلیک برده و در یک حرکت با ماره، چلیک را به هوا پرت میکند و با ماره به چلیک روی هوا میزند تا هرچه ممکن دورتر از ایستگاه رود. دسته ی دوم در محوطه ای که محل فرود چلیک است پخش می شوند و منتظرند تا رقیب چلیک را توسط ماره پرت کند. در این مرحله اگر کسی از گروه 2 چلیک را از روی هوا بگیرد، گروه 2 به جایگاه گروه یک می آید و گروه یک باید برود در جایگاه گروه 2. ولی اگر چلیک پرت شده از گروه یک به زمین برخورد کند. در این صورت پرت کننده ی چلیک، ماره را به گونه ای روی زمین و کنار آجر قرار می دهد که یک سرش روی آجر و یک سرش روی زمین باشد. یکی از بچه های گروه دو، چلیک را به سمت ماره پرت می کند. اگر چلیک با ماره برخورد کرد این بازیکن گروه یک ،سوخته و کنار می رود و نفر بعدی این گروه 1 بازی را به ترتیبی که گفته شد ادامه می دهد ..اگر چلیک به ماره برخورد نکند، فاصله ی چلیک و ماره که هر دو روی زمین هستند با ماره اندازه گیری می شود و به خاطر سپرده می شود. این روند بازی آنقدر ادامه می یابد تا نفر آخر گروه یک بسوزد. وقتی تمام بازیکنان یک گروه سوخت باید به جایگاه گروه 2 برود و جایشان عوض شود و بازی ادامه یابد. اما در مرحله ای که تمام بازیکنان گروه یک سوختند، چنانچه در روند بازی به تعداد قد ماره اگر طلبگار از گروه دو شده باشند ، به اندازه ی مسافت تعداد قد ماره ، از گروه دو سواری ( کولی) می گیرند. در اینجا بچه های هم جثه به هم کولی می دهند..به همین منظور در شروع بازی روش ( سلار  روی) اعمال می شود به این گونه که دو نفر استاد و یا کاپیتان بازی می شوند و بقیه بچه ها دو تا ، دوتا که هم جثه اند می آیند و کاپیتانها به نوبت هر کدام را که خواستند انتخاب می کنند...یک روش دیگر  بازی هم هست که در طرفهای ما کمتر رایج بود به این ترتیب که دو گروه به ترتیب، چلیک را با زدن ماره، پرت می کردند. اون گروهی که دورتر پرت کرده بود به عنوان برنده، از محل فرود آمدن چلیک تا ایستگاه آجر ، از طرف بازنده کولی می گرفت.امیدوارم نوشته ام حد اقل مقبولیت را از نظر انتقال مفهوم و شرح بازی، داشته باشد

دوستدارتان: عبدالله قهقائی

 

بگو چی دیدم -7-  آلودگی هوا

بگو چی دیدم – 7

 

سلام

امروز انگار با خورشید خانم محرم شده بودم.چرا که از بچگی در ذهنم است ،می گفتند: به خورشید خانم نباید مستقیم نگاه کنیم، نه برای اینکه به چشم آسیب میرسونه، بلکه چون خانمه و ما  نامحرم! امروز با چشم غیر مسلح تونستم خوب ببینمش، چقدر گرد بود و چه رنگ خاکستری ملایمی داشت. یک چیز دیگری هم دیدم و آن اینکه، پای برج میلاد، برج را نمی تونستم ببینم. چون همه جا خاکستری بود.

چیزای دیگه ای هم دیدم. مثلا تعدادی از همکارانم که بچه های پیش دبستانی و دبستانی داشتند و روزهای قبل میذاشتنشون مدرسه نزدیک خونه، امروز به علت تعطیلی مدرسه، ناچار بودند با خودشون بیارن اداره ، این بچه ها امروز هشت ساعت و ربع، تو حیاط اداره ورزش کردند.

یک چیز دیگه هم دیدم، ماشین های شاسی بلند و مدل بالا، با نمره فرد، تو خیابونا خیلی فراون تر از ماشینهای معمولی با نمره ی فرد بود. ککشون هم از جریمه ممنوعیت تردد از درب منزل در روز چهارشنبه، نمی گزید.بگذریم که دو مورد پیکان و پراید را در حال جریمه شدن دیدم.

درود بر ما با خودکفائی در تولید پتروشمیائی بنزین، که میگن فقط بنزن است و گوگرد.

درود بر ما که پول مملکت را برای تجهیز ناوگان عمومی حمل و نقل ،مترو و بی آر تی و...هدر ندادیم و نمیدیم.

درود بر ما که با پول گرفتن، گفتیم درختا رو قطع کنین و به جاش برج و آپارتمان بسازین.

درود بر ما که استاندارد های تولید خودرو را مثل تحریم ها دور میزنیم.

و کلا،  درود بر ما و مرگ بر بقیه........

اینطوری که میگن: آلودگی هوا در زمستان به خاطر پدیده اینورژن یا وارونگی هواست، به نظر من بهترین کار اینست که برای همسوئی با هوا، ما هم با  بالانس زدن، تردد کنیم،  تا وارونگی هوا را حس نکنیم.

شما چه پیشنهادی دارید؟

دوستدارتان: عبداله قهقائی

بگو چی دیدم-6-اعدام شوهر عمه

بگو چی دیدم - ۶

 

سلام

اینی که الان میخوام بگم دیدم را جمع زیادی از شما دوستانم هم دیدید.اون، خبر مربوط به رهبر جوان کره شمالی( کیم جونگ اون) که شوهر عمه اش ( جانگ سونگ تائک) را اعدام کرد، است.

برام سوالی پیش اومد. میخواستم بدونم ما ایرانی های آملی اسکی ، مهربون تریم یا یکی مثل ( کیم)؟

حتما میگید این دیگه چه سوالیه؟

عرض میکنم.

 اولا،  عمه و خصوصا شوهر عمه ی  کسانی که ذاتا کار های مردم آزاری می کنند، همیشه گرفتاری می کشند!!

به جای اینکه ما بیایم از عمه که هیچ، از شوهر عمه عذرخواهی بکنیم و دلش را به خاطر(  بازخورد کلامی ) اعمالمون،  به دست بیاریم، بیایم خودمون دستور بدیم که اعدامش کنند؟!!.

دوما، اونی که من و بچه های هم سن و سالم در سالهای دور  آمل دیدیم، راننده ی تاکسی ای بود به اسم آقا مرتضی ( انگار هنوز هم در خط راننده های آمل باید باقی بمونم!) این راننده،  علیرغم اینکه چهره ی بسیار مردونه ای داشت ولی به دلیل بسیار بسیار مهربون بودن، آدم از نحوه ی حرف زدنش یه جوری میشد.(  اوا.. خدا مرگم بده...من چرا اسمش رو بردم؟ خدا مرگم بده!  نکنه بدش بیاد؟ نه،  ذلیل نشده اونقد مهربونه که هیچچی نمیگه)

داشتم از مهربونی این دوستم می گفتم تا بتونیم اون رو با( کیم) مقایسه کنیم و نتیجه بگیریم،  ما مهربون تریم یا کره شمالی ها؟

خبر رسیده بود که شوهر عمه ی این دوستمون به رحمت خدا رفته. در مراسم درگذشت آن مرحوم،  این دوستمان در مجلس مردانه نشسته بود و شاهد بود که همه نشستن و چای میخورن و حداکثر فاتحه ای میخونن و دیگه هیچ! در عوض تو حیاط بغلی که مجلس زنانه بود، بلاانقطاع صدای گریه و زاری و شیون و ضجه ی  خانم ها و دختر های فامیل می اومد و دوستمون به دلیل مهربونی و علاقه زیادی که به شوهر عمه داشت، نتوانست مجلس سوت و کور مردانه را تحمل کند و شروع کرد  به گریه و زاری و چنگ زدن به صورتش و کوفتن  بر ران پاهاش و همینطور با صدای بلند و مهربانانه اش  میخوند:

مه عمه شی بمرده ( شوهر عمه ام مرد)

مه دلخشی بمرده ( عامل دلخوشی ام مرد)

من چه درمه مردونه؟( من چرا در مجلس مردانه هستم؟)

مه ره بوورین زنونه( من رو ببرید به مجلس زنانه)

خوب به همین اختصار.

 حالا ببینید، ( کیم) نه تنها شوهر عمه اش را اعدام کرد بلکه تا سه روز هر چی خبر و عکس ازش منتشر می شد همش در حال خندیدن.

 راستی کی مهربون تره؟ ما یا اونا؟

دوستدارتان: عبداله قهقائی
 
پ.ن: دوستی شعر را با افزودن ۴ بند زیر کاملتر کرد.
 
-مه تن ه دامن دکنین( دامن به تن من بپوشین)
مه سر ه چارقد بهلین( روی سرم روسری بگذارید)
مه ره بوورین زنونه( مرا به مجلس زنانه ببرید)
مردم که احساس نایننه( مردا که احساس ندارند)