خاطرات دوران کارمندی(21) + دوم خرداد 76+ انتخابات
خاطرات دوران كارمندي(٢١)
سلام
گفتم كه داشتيم آرا را مي شمرديم كه پيكي از طرف فرماندار برام پيغام آورده بود. رفتم پيشش، ديدم ميگه آقاي فرماندار فرمودند كه به شما بگم : آراي باطله و مخدوش را به حساب آقاي ناطق منظور كنيد!!!
خويشتنداري كردم و
پرسيدم: ديگه امري نداشتند؟ گفت : نه و سريع پريد پشت موتورش تا به ساير حوزه ها هم بره و پيام را برسونه.
برگشتم پيش دوستان و در پاسخ به سؤالشون گفتم: هيچي، مزخرف گفته.
به كار شمارش آرا يمون ادامه داديم و نيمساعت بعد كار در شرف اتمام بود كه بار ديگر، پيكي ديگر از سوي فرماندار آمد. اينبار آدم مسن تر از اولي و به ظاهر بيشتر مورد وثوق فرماندار و البته با ماشين!!
صدا كرد و مرا كشيد به گوشه اي و گفت: مهندس، اخباري كه از استانداري و ستاد وزارت كشور به صورت غير رسمي ميرسه حكايت مي كنه از اينكه: هوا پسه!!!
آقاي فرماندار مرا فرستاد كه بهتون بگم: كليه ي تعرفه هاي باقي مانده را تا برگ آخر به نام آقاي ناطق بنويسيد و در آمار بياوريد !!!
هنوز حرفش تمام نشده بود كه من مثل سپند روي آتش تركيدم و دهن باز كردم و گفتم: آقاي فرماندار ... خوردند. بهش بگو فلاني گفته بي جا كردي مرا نمي شناختي به عنوان نماينده ي خودت انتخاب كردي.
طرف هاج و واج و من تاكيد كردم كه حتماً بهش بگو!
برگشتم پيش دوستان و پيشنهاد بي شرمانه ي فرماندار را گفتم و همكاري كرديم تا زودتر كار را جمع و جور كنيم و صورتجلسه را تنظيم كنيم و آرا را به صندوقها بر گردانيم و لاك و مهر كنيم و ببريم به فرمانداري تحويل بدهيم و همين اتفاق هم افتاد.
از نكات جالب توجهي كه اطلاعاتش فردا از فرمانداري محمود آباد در اومد يكي اين بود كه تعداد تعرفه هاي مصرف نشده ي ما از بقيه ي حوزه ها بيشتر بود و ديگر اينكه درصد آراي خاتمي در حوزه ي ما ١٨ درصد بود و در ديگر حوزه ها كمتر از ٧-٨ درصد.
نتيجه ي كلي آن سال هم تصور كنم٧٣-٧٤ درصد خاتمي و ٢٢-٢٣ درصد ناطق و يكي، دو درصد هم به زواره اي و ري شهري و بقيه هم آراي باطله بود.
ايام گذشت و جلسه ي بعدي شوراي اداري فرا رسيد و دعوتمون كردند كه از بابت همكاري انتخابات از ما تشكر كنند.
من اندكي بعد از آقاي فرماندار رسيدم، تا چشمش به من افتاد صدام كرد و كنار خودش مرا نشوند و در گوشم گفت: ببخشيد، پيامت كامل به من رسيد!!!
حالا جالبه كه ناطق راي نياورد و طبيعي بود كه در دولت بعدي آقاي فرماندار هم باي باي رو شاخشه! كه همينطور هم شد.
اگر ناطق ميشد كار من باي باي با اداره بود.
شهريور همان سال من به وزارتخانه منتقل شدم و
ايشون را يكي دو بار در خيابان كنار وزارتخانه ديدم كه ميگفت برگشته سر كار قبلي اش كه در سازمان آب و فاضلاب نزديك وزارتخونه بود. همواره نگاههايمان به همديگه با شرمساري بود.
اين اولين و آخرين تجربه ي كار سياسي و غير فني ام بود.
دوستدارتان: عبدالله قهقائي
٩٧/١٠/٩
+ نوشته شده در یکشنبه نهم دی ۱۳۹۷ ساعت 12:40 توسط ع.قهقائی
|